بشکند دستی که سنگی میزند بر پر مرغ قشنگی میزند ما صدایی از لبت نشنیده ایم ! تازه صدها دانه هم پاشیده ایم ....! لیک خود از کوی ما پر می کشی زهر را هر دم به جانم می چشی دیدمت رفتی به بام دیگری کوچ کردی از دل ما سر سری ..... تازه از ما هم شکایت میکنی قصه خامی روایت میکنی !!!!!!!!!!
قصه ی خامی روایت کرده ام نی ز تو ، از بهر عادت کرده ام
سلام
خوب هستی موفق باشی و عیدت مبارک پیش من بیا
اگه عمری باشه حتماً
و هرگز نمی توانند نام این عزیزان را محو کنند.
۱۰۰٪
اول شعرت خیلی قشنگ بود خیلی ....ممنون
دوم هر چیز خوبی رو بخوای محو کنی بیشتر نمایان میشه اینو تاریخ ثابت کرده .......
آخه اینا که نمی دونن . می دونستن از این جور حماقتا نمی کردن.
شعرات خیلی قشنگن مارو شرمنده میکنی کنایه ام که می زنی.......... فکر کنم دیگه شعر نگم بهتره روم نمیشه انقدر قشنگ جواب میدی .............
دیگه زیاد چوب کاری می کنی . لطف داری . ما کجا شما کجا ؟
زخم کاری خورده ام ای بی وفا
این همه طعنه نزن بر قلب ما
هیچ کس مرغی به بام من نبود
هیچ کس خام خیال من نبود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من که خام آن خیالت بوده ام
مرغ بامت مرغ بامت بوده ام
لیک سنگی میدواندی سوی ما
خوش نمیداری صدا از کوی ما
بشکند دستی که سنگی میزند
بر پر مرغ قشنگی میزند
ما صدایی از لبت نشنیده ایم !
تازه صدها دانه هم پاشیده ایم ....!
لیک خود از کوی ما پر می کشی
زهر را هر دم به جانم می چشی
دیدمت رفتی به بام دیگری
کوچ کردی از دل ما سر سری .....
تازه از ما هم شکایت میکنی
قصه خامی روایت میکنی !!!!!!!!!!
قصه ی خامی روایت کرده ام
نی ز تو ، از بهر عادت کرده ام
منم می خواهم بنویسم اما باید پوسته وبلاک را عوض کنی
تو را خواهم که بنویسی و تعویضش بیا ، با من
آفرین بر نفس گرمش باد
برقرار باشند