در برابر "توکا"ی بی انتظار به انتظار. بطری خالی با قدری یخ در دست . سر پر از افکار در هم و برهم . سعید در تکاپوی دیگران. صحبت هنوز از تفاوت قندی با پالیزی است . به پیشواز می رود و من در قصه رهیدن از حال. بطری را به هوا پرتاب میکنم. فراتر از تصور بالا رفته . مصرعی به ذهنم می آید:
اندکی یخ باش تا بالا روی
دوستان آمده اند.
یخ هنوز بالاتر می رود...
پس زنده ای
کجای ی ی ی ی ی ی ؟
سلام دوست عزیز مدتی نبودید بازگشتید با متنی آشفته پاسخ دوستان هم که ندادید ....
همین که سلامتید برای دوستان کافیست ...
اگرچه دنیای مجازیه ولی بازیگراش واقعین!!
خوشحالم که برگشتید
اتفاقا بد نیست آدم بعضی وقت ها یخ بشه اگه بقیه هم آب باشن