تو هفته ی گذشته اینجوری دست داد که برم دوره کوه پیمایی .شنیدم بودم یه مقدارش تئوریه و یه نیمچه روزی هم کوه پیمایی . چشتون روز بد نبینه . یه بنصیری نامی دیوونه کوه خورد به تورمون . هیمالیا رفته و اورست دیده . همه اهالی کوه هم میشناختنش و با همه سلام و علیک داشت . فقط میرفت . جون من یکی رو بالا آورد . دورمون شد دو روزه . خلاصه اینقدر راهمون برد پام ناله میکرد . شب پناهگاه شروین خوابیدیم. تا صبح هم بارون اومد و زوزه ی باد . سقفشم نشتی داشت . یه جاهاییمون خیس شد . دوره ای بود واسه خودش . اما یه چیزای خوبی هم یاد گرفتیم . گره زدن ها رو . کوله بستن ها رو . از دیوار صاف بالا رفتن ها رو . چه جوری تو کوه راه رفتن ها رو . خلاصه جاتون خالی دو ره ای بود واسه خودش .