دیروز فیلم برف روی شیروانی داغ رو دیدم . فیلم جالبی بود و در خور تعمق
. نمی دونم چرا تازگی ها درخصوص تمام فیلم هایی که می بینم باید به این
جمله اشاره کنم که : فیلم در خصوص تنهایی انسان ها بود . شاید به این خاطره
که در زندگی روزمره فعلی ، تنهایی بخش مهمی رو تشکیل میده .فیلم علیرغم
زمان کمش که در حدود 75 دقیقه بود ، بسیار تاثیر گذار بود . فیلم با مرگ
شاعری شروع میشه که پس از گذشت دقایقی از فیلم متوجه میشیم که بسیاری از
کارهاش ممنوع بوده و مدت زیادی است که در تنهایی زندگی میکنه . زنش خیلی
وقته که ازش جدا شده و تک و توک افرادی بیشتر به خاطر برخورداری از نامش
اطافشو گرفتن . شاعری که در تنهایی با کسی که کارهای روزانشو انجام می داد
انس گرفته بود و زمانیکه فوت می کنه هر کسی که یکیبار از کنارش گذشته و
نگذشته می خواد خودش رو یه جوری بهش ربط بده . هنوز جنازه شاعر روی تخته که
هر کس به سهم خویش در پی سهم خواهی از زار و زندگی اوست و تنها همان به
اصطلاح "خونه شاگرد" فارغ از این مسائل حضور داره و در پی اینه که حرمت او
حفظ شود . البته در این راه دختری از شاگردهای شاعر همراه اوست و تمام تلاش
خود را در اجرای وصیت شاعر مبنی بر سوزاندن جسد او به خرج می دهد . فیلم
تا ترک منزل شاعر توسط دوستان و جیره خواران ماترک او پیش می رود و در
پایان وصیت شاعر ناخواسته با شمع آجین شدن ناخواسته پیکر او اجرا می شود .
در کل فیلم قابل تحسینی است .
این روزها همه تنهان ............و چقدرم بده .......
تنهایی حرف امروز بیشتر انسانهاست...
من هم فسلم رو دیدم . اونقدر ها هم قابل تحسین نبود ولی مفهوم تنهایی روی هم استاد ، هم شهاب حسینی ، هم تمام بازیگرهای دیگر داشتند.
یه جایی گفت عکس اون کسی رو که تو رو تو زندون انداخت و روی 2 تومنی بود جر دادم . منظورش . خمینی کبیر که نبود ! بود ؟
نه بابا ! شاه رو می گفت . ما که بعد انقلاب دوتومنی ندیدیم؟!؟
باید فیلم خوبی باشه ! این روزها همه تنها هستند . مجالس و گردهماییهای دوستانه و خانوادگی تنها برای فراموش کردن این تنهایی است که در رگ و پوست مردم جاری است .
که تازه اون هم خیلی کم شده