با اینکه سفر کاری نیست ولی خودم هم راضی نبودم . پیش اومد دیگه . یه دفعه ای شد . خلاصه همین جوری دارم راهی بندر انزلی میشم . یه دو سه روزی نیستم . برقرار باشید
ما چون دو دریچه ، رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت ، اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد
سفر خوش بگذره .
من این ترانه رضا صادقی رو خیلی دوست دارم .
متاسفانه من ترانه ایشون رو نشنیدم . ولی شعرش بسیار زیباست . خدا اخوان رو بیامرزه
سفر بخیر
یاد آهنگ معین افتادم که میخوند
سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه
وبلاگ شما جالبه.
موفق باشید
ممنون از لطفت
سفرت به خیر امّا ، تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت ، به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها ، به باران
برسان سلام ما را
(حیف سفر نیست که نفرین بشه؟)
اخوانه دیگه . البته باران میسور نشد . ولی به شکوفه ها از طرف شما عرض ادب کردیم
خوش بگذره انوش سفرهای همینجوری خیلی بیشتر خوش میگذره
واقعا هیچ چی سفر همین جوری نمی شه . خیلی خوش می گذره.