پرگار

شرح حال ماست این...

پرگار

شرح حال ماست این...

عقل و عشق

به نسیمی همه‌ی راه به هم می‌ریزد
کی دل سنگ تو را، آه به هم می‌ریزد

سنگ در برکه می‌اندازم و می‌پندارم
با همین سنگ زدن ماه به هم می‌ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده
عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد

آه یک روز همین آه تو را می‌گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد


فاضل نظری

نظرات 3 + ارسال نظر
فرشید یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://farsidkeyvandaryan.persianblog.ir

دوست عزیزم سلام! شما جهت تکمیل کردن جمله ایی به خانه خود دعوت می شوید.

ایشاللا وقت شد به خونه ی خودمون سر می زنیم.

وحید زایری یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ق.ظ http://goldoost1772.persianblog.ir/

شعر زیبایی بود . خصوصا مصرع آخرش !

راستیتش من خودم از بیت یکی مونده به آخرش خیلی خوشم اومد

اثیر یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://daheye60.mihanblog.com/

از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟

از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد