پرگار

شرح حال ماست این...

پرگار

شرح حال ماست این...

اندر توصیف یزد

امشب شب آخر حضورمون تو یزده . نکات بسیاری از این سفر از مردمان و شهر یزد دستگیرم شد که در نوع خودش منحصر به فرده . چند تاش ایناست :

- برای رانندگی در شهر یزد می بایست تواناییهای خودتون رو با انجام انواع آموزشهای جنگی بالا ببرید . مطمئن باشید بهتون در هر شرایطی رحم نمی کنند . دور برگردونای این شهر فاجعه است . مکث یک دقیقه ای در دور برگردونهاش حداقل کاریه که جهت فرار از تصادف می تونید انجام بدید . واقعاً مردمان این شهر بد رانندگی می کنند .

- موتور سیکلت قاتلی دیگر است که جان و اعصاب شما را هر لحظه آماج حملات خود قرار می دهد . هیچ قانون و حد و حدودی هم نمی شناسن .( شاید بگید تهران هم همین طوره . تا اینجا را ندیدید حق با شماست . اینجا رو ببینید مطمئناً پشیمون می شید ).

- از نکات جالب توجه این بود که در بدو ورود به این شهر تابلوهایی دیدیم که حکایت از جمع آوری یکصد هزار امضاء جهت بهبود حجاب داشت و محجوب نامی هم به عنوان پیشگام زیرشو امضاء کرده بود (مطمئناً تابلوها بیشتر جنبه تبلیغاتی برای این بنده خدا رو داشت ) جالبه بدونید باید بسیار در شهر چشم بدوونید و اینور و اونور رو نیگاه کنید تا یه خانوم مانتویی ببینید . بد حجاب بماند . خانومها قریب به اتفاق با چادر اون هم از نوع مشکیش در انظار ظاهر میشن . بعضی ها شون هم فکر نکنم از سوی همسرشون هم در بیرون منزل شناسایی بشن . موندم این امضاء ها رو برای کی می خواستن جمع کنن .

- مردای اینجا به رانندگی خانومها بسیار حساسن . تو همین 4 روزه سه مورد دیدم که افراد به خانومهای راننده انواع تیکه ها رو نثار کردن . یه جوری هم تیکه می نداختن که انگار از روی بغض بود .

- جسارت من رو یزدی ها ببخشن . ولی اگه بادگیرهای شهر و مسجد امیر چخماق رو از شهر یزد بگیرن فکر نکنم جای دیدنی دندون گیری داشته باشه . واقعا از لحاظ ابنیه تاریخی فقیر هستن . راستی آتشکده هم در یزد از جاهای دیدنیش هست . البته تاریخی نمیشه گفت . حدود 70 سال قدمت داره .

- شهر یزد از لحاظ تابلوهای خیابونها خیلی مشکل داره . خصوصا خیابونهای اصلیش . انگار چون فکر کردن خودشون اسم خیابونهای اصلی رو می دونن پس همه هم باید بدونن . واقعا آدرس پیدا کردن در بادی امر در یزد خیلی مشکله .

- ظهر های یزد ممکنه آدم فکر کنه هیچ بنی بشری تو شهر نیست . خلوت خلوت . واسه ما که به تهران عادت داریم واقعا خیلی سخته .


نظرات 4 + ارسال نظر
اثیر جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:34 ب.ظ http://daheye60.mihanblog.com/

با توصیفتون موافقم. فقط اول خیابون یه عکس از صاحب اسم خیابون گذاشتن که اگه حواست نباشه و یا نشناسی عکس مربوط به چه شخصیه مطمئنا تا آخر خیابون هم متوجه اسمش نمیشید.
ولی باز زیبایی های خودشو داره

حق با شماست .ایشاللا یه پست هم از زیبایی های یزد می ذارم .

وحید زایری یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ق.ظ http://azadyandish.persianblog.ir/

توی این گرما جا قحط بود رفتین یزد ؟!

ماموریت هم بود و مجبوری . زیارت و سیاحت .میدونی که ؟!؟

فاطمه دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ب.ظ

سلام ونمیدونم کجایی هستی من دانشجوی دانشگاه یزدم .در مورد آقایونشون باهات موافقم .یه جورین .انگار با چشاشون دارن فحشت می دهند.من یزدی نیستم خود شهرو دوس دارم اما نگاه آقایونشون اذیتم می کنه وقتی بیرون میرم .موفق باشی

m.d شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 10:59 ق.ظ

جل الخالق.
یزد از نظ ابنیه تاریخی فقیره...
گذر زمان بهتون ثابت کرد که ثبت یونسکو شدن با نظرات عامی پر بغض و بدون دید سیستمی داشتن یعنی چی.
به امید دیدی بازتر به دنیای اطراف جناب انوشیروان بهدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد