با تو دیشب تا کجا رفتم
تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم
من نمی گویم ملایک بال در بالم شنا کردند
من نمی گویم که باران طلا آمد
لیک ای عطر سبز سایه پرورده
ای پری که باد می بردت
از چمنزار حریر پر گل پرده
تا حریم سایه های سبز
تا بهار سبزه های عطر
تا دیاری که غریبیهاش می آمد به چشم آشنا ، رفتم
پا به پای تو که می بردی مرا با خویش
همچنان کز خویش و بی خویشی
در رکاب تو که می رفتی
هم عنان با نور
در مجلل هودج سر و سرود و هوش و حیرانی
سوی اقصامرزهای دور
تو قصیل اسب بی آرام من ، تو چتر طاووس نر مستم
تو گرامیتر تعلق ، زمردین زنجیر زهر مهربان من
پا به پای تو
تا تجرد تا رها رفتم
غرفه های خاطرم پر چشمک نور و نوازشها
موجساران زیر پایم رامتر پل بود
شکرها بود و شکایتها
رازها بود و تأمل بود
با همه سنگینی بودن
و سبکبالی بخشودن
تا ترازویی که یک سال بود در آفاق عدل او
عزت و عزل و عزا رفتم
چند و چونها در دلم مردند
که به سوی بی چرا رفتم
شکر پر اشکم نثارت باد
خانه ات آباد ای ویرانی سبز عزیز من
ای زبرجد گون نگین ، خاتمت بازیچه ی هر باد
تا کجا بردی مرا دیشب
با تو دیشب تا کجا رفتم
مهدی اخوان ثالث
من از حال دلت آگاه هستم
ولی کاری نمی آید ز دستم
تو خود گفتی که یاری تازه داری
مرا از خانه ات کردی فراری؟
.........................................
انقدر شعرای اخوان قشنگن که آدم خجالت میکشه شعر بگه !!
شما که شعرات معرکه است . شکسته نفسی می فرمایین
مرا کس نیست یارم هم مجاز است
ولی با اینهمه او چاره ساز است!
مرا کس نیست یارم بر خیال است
ولیکن عشق او هم بس محال است
مرا کس نیست یارم هست موهوم
ولیکن وهم من شوم است بس شوم!
آمدم نبودی ، گفتم که بدونی ، تا بعد.
با تو دیشب تا کجا رفتم!
یه روزگاری جوابمونو میدادید کم پیدا شدید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سعی میکنم پر پیدا شم . نمیشه . ولی ایشاللا میام!
یاد باد آن روزگاران یاد باد ........
یاد باد!
سلام استاد
مرسی از حضورت
خواهش می کنم
حس کردم پیرمرد شدم
سلام خیلی خوشحال شدم اومدید خیییییییلی هرچند پاسخهای شعریتون خیلی غمگینن و ناراحت میشم ولی بازم همینکه میاید خیلی خوشحالم میکنید
خواهش می کنم در خدمتیم
از نمره بیستی هم که بهم دادید ممنون آقا معلم ...........
شرمندمون میکنید میگید شعراتون خوبه شما بزرگوارید ولی زود زود آپ کنید دلم میگیره میام نیستید .............
لطف عالیه متعالی
من هستم
مث دولت در سایه
تا کجا بردی مرا دیشب
تا جیگرکی سر کوچه!
حالا پاسخ شعری .........
چرا اینگونه از من می نویسی
که دارم شکوه ها و چشم خیسی
اگر دیدی که شعرم عاشقانه است
دلم نازک شده رفع بهانه است
بدان احساس من خیلی غریب است
ز یک عاشق چو مجنون بی نصیب است
کنون بگذر ز درد شعرهایم
بگو از حال و احوالت برایم
نمی دانم چرا دل تنگ هستی
مثال عاشقی از هم گسستی
نوشتی عاشق عشقی مجازی
ندارد هیچ راه چاره سازی
نوشتی عشق او شوم وعذاب است
گمانم حال احساست خراب است؟
بدون عشق دنیا بس تباه است
نگو عشق مجازی این گناه است
اگر عاشق شدی و صادقانه است
بدان عشقت ز نوع جاودانه است
نگو من سنگ می کوبم به شیشه
خبر دارم ز احساست همیشه
بگو معشوقه ات چشم انتظار است
بدان او هم ز عشقت بی قرار است
مجاز و وهم و شوم و شکوایه هایت
نشان عشق باشد در هوایت........
لنگ انداختیم
ایشاللا در وبلاگت می جوابم
راستی آپم......
خدمت میرسیم
باتو تا کجاها که می خواستیم که نریم
کفشات کو
تو ماشینه!
اگه عاشق بودم یا به یک نفر فکر می کردم فکر کنم حتما جواب بهتری داشتم که برات بزارم
سال نو میلادیت مبارک بهترین قشنگیا رو برات آرزو می کنم
ممنون
امید که سرکار هم به جرگه عشاق پیوند بخورید تا یه جاهایی حداقل برید
و باز هم نیستی .....................
هستم به خدا چه جوری بگم هستم
ای بابا اون شب باهاش تا کجا رفتی که هنوز برنگشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آمدم من آمدم من آمدم من آمدم
من به تن رفتم ولیکن حال بی تن آمدم