پرگار

شرح حال ماست این...

پرگار

شرح حال ماست این...

بغل کردن

بعد یه سال و نیم از تولدش برادرزادمو بغل کردم .اتفاقی شد . از تو ماشین آوردمش تو خونه .خیلی سبک بود .اینقدری هم که از من حساب می برد باعث شد تو اون یه دقیقه یا کمتر جم نخوره .  هیجان زدم!
نظرات 4 + ارسال نظر
اثیر چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ب.ظ http://daheye60.mihanblog.com/


بعد از یک سال و نیم بغلش کردید؟!!!!! اونم اتفاقی ؟!!!!
چند شب پیش خواب خواهرزاده ی نداشتم رو دیدم و کلی ذوق کردم. چه دلی دارید !

شما ندارین . داشته باشین میفهمین همچینا هم که فکر میکنین نیست

مهر پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:31 ب.ظ http://lzm.blogfa.com

سلام وای چه سنگ دل ......من از بدو تولد برادرزاده هامو هزار دفعه بغل کردم ...معلومه خیلی رسمی و خشک هستید ....باید مراقب باشیم در نظر دادن ...آقا هر بی ادبی میکنیم به بزرگواریتون ببخشید فقط نزنید ............

خواهش میکنم . ولی همچینا هم که فکر میکنی رسمی نیستم. بچه ها متاسفانه زیاد متوجه احوال آدم نمیشن . این نظر منه . من که زیاد باهاشون ارتباط برقرار نمیکنم . به همین خاطر رابطم با خواهر زاده برادرزاده هام کاملا رسمیه . حوصله سر و کله زدن باهاشون رو ندارم.

فریده جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:15 ب.ظ http://radepayerod.blogfa.com

ولی چه حس خوبی داشتین بعد از 1.5 سال

بهرام پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ق.ظ http://asemoon88.blogfa.com

عموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد