پرگار

شرح حال ماست این...

پرگار

شرح حال ماست این...

خیانت-3

نمی دونم چرا اینجور بهش عادت کردم . شاید چون خیلی نزدیکمه . اتاق من مشرف به حیاطه و خونه ی اونم همین طور . روزای اول صداش خیلی اذیتم می کرد . آخه خیلی از خودش صدا در می یاره . ولی الان بهش عادت کردم . تازه وقتی فهمیدم بچه دار هم شده زیاد ناراحت نشدم . با اینکه می دونستم میزان آلودگی صوتی رو می برن بالا . خلاصه این چند روزه فکر کردم و خیلی ها هم نصیحتم کردن . این شد که منصرف شدم و چشم پوشی کردم از خیانتاش . شاید اونم یه جورایی تو طبیعتشه . آره ! گربه بالای انباریمونو می گم . زیاد هرز می پره . شبا دیر می یاد . بچه هاشم که قد و نیمقد . بیخیالشون شدم . یه سر پناهی بالای انباری دارن و ما هم که بخیل نیستیم .

نظرات 2 + ارسال نظر
بارون پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ب.ظ

حسم میگفت یا داستانه یا پرنده امروزه آدما این شدن اون خوب گربه است ......به دوستتم بگو .................................امیدوارم معنیشو بفهمه اوغو

به اونم میگم . اما کو گوش شنوا

ماهان شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ب.ظ http://mahanmomeni.persianblog.ir

یک ظرف غذا و آب هم براش بزاری به پای هم پیر میشین

آخرشم باید به پای همین گربهه پیر شم . من می دونم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد