چون دوستت میدارم
حتی آفتاب هم که بر پوستت بگذرد
من میسوزم
پاییز از حوالی حوصلهات که بگذرد
من زرد میشوم
روسری زردت که از کوچه عبور میکند
عاشق میشوم
و تا کفشهای رفتنت جفت میشوند
غریب میمانم
و تنها
وقتی گریهای گمان نمیبرم در تو
من سبز میمانم
که نیلوفرانه دوستت میدارم
نه ماننده مردمانی که دوست داشتن را
به عادتی که ارث بردهاند
با طعم غریزه نشخوار میکنند
من درست مثل خودم
هنوز و همیشه دوستت میدارم
بهمن قرهداغی
be webe ma sar bezanid
سر زدم . مفاهمه ندیدم . متاسفم
سلام
زیبا و لطیف بود .
این را نفهمیدم :
و تنها وقتی گریهای گمان نمیبرم در تو
من سبز میمانم
که نیلوفرانه دوستت میدارم
کمی از نظر قواعد نگارشی و ادبی مغشوش به نظر می رسد .
ممنون حاج وحید
"و تنها " جداست و در ادامه "من غریب می مانم" می یاد
همچنین به نظر من (شاید درست نباشه ) ادامش منظورش اینه که :
حتی اگر تو گریه نکنی و به من بی میل باشی ، من همچنین امیدوار و سبز باقی می مانم
سبزی اینجا نماد ایستادگی در عشق است
جالب است که شاعر برای سبزی اش اگر آب که همان گریه معشوق استو در اینجا نماد بی توجهی است نجوید ، باز هم سبز است . چرا که همچون نیلوفر بر گرد معشوق می پیچد و اینگونه خود را امیدوار نگه می دارد .
درود بر تو واین نوع دوست داشتنت
ایضا درود بر تو