ایشاله فرصت کردید سر حوصله پاسخ شعرم رو بنویسید که منم پاسخ بدم عادت کردم در ضمن شما لطف دارید من همون لحظه که میام تو وبلاگتون شعرو می سرایم و مینویسم اگه بی وزن و بده ببخشید بعضی موقعها ده دقیقه هم نمیشه ........ خلاصه خسته کارهاتون نباشید وهر جا میرید صحیح و سلامت بر گردید .......کار سختی دارید موفق باشید
سلام انقدر میام سر میزنم خودم خجالت میکشم میترسم یه بار بهم بگید عمو برو بسه دیگه ...... اومدید یه سرم به ما بزنید هر رفتی آمدی داره خوب نیست من همش بیام مهمونی
حالا جواب... من ای شیرین سخن کی شرمگینم ؟ چه توصیفی نمودی!من نه اینم برایم عشق بس شیرین و پاک است هوس با عشق جانا ترسناک است اگر عاشق شدن یک لحظه مستی است همان بهتر ندانم عاشقی چیست تو میدانی که حقم نمره ای نیست که در شعرت نوشتی نمره بیست بدان شیرین سخن من دوست دارم به پاکی پای هر عشقی ببارم ولی افسوس گویی عشق خواب است کلک .. حیله..و شاید هم سراب است به یادم هست روزی روزگاری..... فلانی گفت از یک بی قراری.... که ای هستی تو را من دوست دارم برای دیدنت من بی قرارم ... خلاصه او هم از جنس ریا بود گمان میکرد باران بی حیا بود خلاصه بگذریم از خاطراتش ولی هر گز نبود این رسم و راهش ............ ............................................................ خدا را من قسم دادم به کیهان سیاهی را ز قلبم دور گردان انوشم من نباشم کهربایی که شادی جذب من گردد چو کاهی خدا راخواستم تا غم بمیرد شب و روز کسی را او نگیرد الهی هر تباهی پاک گردد برای عاشقان خاشاک گردد ......................................... دل نبردم ز کسی تا که جزایش بدهم یا که در روز جزا حق و حسابش بدهم تو نگفتی که بیایم من از این میرنجم چه گناهی چه خطایی و چرا میسنجم ماجرایی که نگفتی دلمان را پوساند ریشه عاشقیم را به تباهی خشکاند سعدی طفلک اگر حال مرا میدانست زین همه حوصله و صبر دلم می مانست .... ........................................... خلاصه اشکالات رو به بزرگواریتون ببخشید
؟؟!!!!!
ایشاله فرصت کردید سر حوصله پاسخ شعرم رو بنویسید که منم پاسخ بدم عادت کردم در ضمن شما لطف دارید من همون لحظه که میام تو وبلاگتون شعرو می سرایم و مینویسم اگه بی وزن و بده ببخشید بعضی موقعها ده دقیقه هم نمیشه ........
خلاصه خسته کارهاتون نباشید وهر جا میرید صحیح و سلامت بر گردید .......کار سختی دارید موفق باشید
سلام انقدر میام سر میزنم خودم خجالت میکشم میترسم یه بار بهم بگید عمو برو بسه دیگه ......
اومدید یه سرم به ما بزنید هر رفتی آمدی داره خوب نیست من همش بیام مهمونی
سلام مهمون عزیز خوش آمدید اول اینکه جواب سوالمو ندادید تو دوستی خدا را یعنی چی؟ معنیشو میگم
حالا جواب...
من ای شیرین سخن کی شرمگینم ؟
چه توصیفی نمودی!من نه اینم
برایم عشق بس شیرین و پاک است
هوس با عشق جانا ترسناک است
اگر عاشق شدن یک لحظه مستی است
همان بهتر ندانم عاشقی چیست
تو میدانی که حقم نمره ای نیست
که در شعرت نوشتی نمره بیست
بدان شیرین سخن من دوست دارم
به پاکی پای هر عشقی ببارم
ولی افسوس گویی عشق خواب است
کلک .. حیله..و شاید هم سراب است
به یادم هست روزی روزگاری.....
فلانی گفت از یک بی قراری....
که ای هستی تو را من دوست دارم
برای دیدنت من بی قرارم ...
خلاصه او هم از جنس ریا بود
گمان میکرد باران بی حیا بود
خلاصه بگذریم از خاطراتش
ولی هر گز نبود این رسم و راهش ............
............................................................
خدا را من قسم دادم به کیهان
سیاهی را ز قلبم دور گردان
انوشم من نباشم کهربایی
که شادی جذب من گردد چو کاهی
خدا راخواستم تا غم بمیرد
شب و روز کسی را او نگیرد
الهی هر تباهی پاک گردد
برای عاشقان خاشاک گردد
.........................................
دل نبردم ز کسی تا که جزایش بدهم
یا که در روز جزا حق و حسابش بدهم
تو نگفتی که بیایم من از این میرنجم
چه گناهی چه خطایی و چرا میسنجم
ماجرایی که نگفتی دلمان را پوساند
ریشه عاشقیم را به تباهی خشکاند
سعدی طفلک اگر حال مرا میدانست
زین همه حوصله و صبر دلم می مانست ....
...........................................
خلاصه اشکالات رو به بزرگواریتون ببخشید
زیبا بود
چقدر مردم این روزها کاردارند .............و چقدر بعضی ها بیکارند .............
میای سر میزنی نظر نمیدی؟؟؟؟؟ یا یکی دیگه از طریق وبت میاد ........